محل تبلیغات شما

در تاریکی اتاق و این تن بی‌جان حبس شده‌ام. مغرم هزار جا می‌رود. خیلی وقت است که این بدن با این مغز نمی‌خواند. همیشه همین گلایه‌ها را دارم. خوش به حال این دخترک لاغرمردنی. بالأخره توانست تصمیم بگیرد که غذایی دست و پا کند. موهایم می‌ریزد.ته‌مایه‌ای از سردرد دارم و به بیماری خودبیمار پنداری دچارم. قرص ضد افسردگی و مهار سروتونین هم افاقه نکرد. از همه این‌ها غمگینم، این نوشتن به رحمت خدا نمی‌ارزد. مطمئنم که این اصطلاح را اشتباه به کار برده‌ام. سهمم از عشق، فکر کردن مدام به مقبول واقع نشدن است. موهای بلندم می‌ریزد و هر روز یک درد و مرض را در اینترنت جست‌وجو می‌کنم. امروز، ریزش مو، فردا، درد در قفسه سینه. و حالا علت خمیازه زیاد کشیدن. دخترک نشست روبه‌رویم و یک لحظه به خیالم رسید بهبود یافته‌ام. از موهایم گفتم و علاقه به تغییر دادنشان، اما خب، زود خودم را جمع و جور کردم. نخواستم این بحث به درازا بکشد. محال است که من با این اوضاعی که برای خودم درست کرده‌ام مقبول واقع شوم. 

طرح یک موضوع برای تفکر

رویش ناگزیر کلمات؛ نوشتن برای نوشتن

ترس از مقبول واقع نشدن؛ یا افاقه نکردن مهار سروتونین

واقع ,مقبول ,مهار ,سروتونین ,افاقه ,یک ,مقبول واقع ,که این ,با این ,است که ,مهار سروتونین

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها