محل تبلیغات شما

وسواسِ فکری-عملی؛ 

منی که از پس تمامِ اختلالات روانی، از دوقطبی گرفته تا شخصیت نمایشی) برآمده‌ام، بعید می‌دانم وسواس بتواند مرا از پا درآورد. بعد از انجام نزدیک به ساعت کار خانه، جمله‌ای در سرم طنین‌انداز شده بود که حالا خاطرم نیست. "شاید این سرآغازِ جنونی است که چون منی از آن بی‌خبر است". جمله چیزی شبیه به این بود. از کدام جنون حرف می‌زدم؟ آیا در ساعاتِ پایانی روز، نیاز به جلب ترحم داشتم؟ گمان نمی‌کنم. اتفاقی در حال افتادن بود. نوعی به اوج رسیدن نظم که به نظر می‌رسید بعد از آن هرگز به چنین اوجی نرسد. در حالی که دست بر مهره کمر آشپزخانه را جارو می‌کشیدم، به نظر می‌‌رسید که بر نوک قله ایستاده‌ام.

در همان اوضاع به فکرم رسید، هرگز نوشتن را برای نوشتن نخواسته‌ام. این هم حقیقت دیگری بود. می‌نوشتم تا برایم کف بزنند. می‌نوشتم تا آدم‌ها، اگرچه با خواندن متنی سطحی از من، انگشت به دهان بمانند؛ که البته این اصلاً به معنی گیرا بودن آن متن نیست، بلکه صرفاً نشان دادن نوعی واکنش است که آدم‌ها به بروز آن عادت دارند.

چیزی که دلم می‌خواهد این است که، صدایی در درون من یا از ظن دیگران، که نوشته‌های واقع‌گرایانه مرا با لحن شاعرانه و ترحم‌انگیز می‌خواند خفه شود. خواهان این هستم، که تک تک سطرهایم، بی‌قضاوت، بی‌خوانده شدن، بی‌دوست داشته شدن، صرفاً نوشته شوند. اصلاً می‌خواهم کاغذ سیاه کنم. این همه کاغذ کاهی و غیرکاهی، زرد و سفید، سربرگ‌دار و بی‌نوشته، خط‌دار و بی‌خط، دور و بر من هست که آن‌ها را سیاه کنم.

روزگاری از هر سوراخ و سنبه‌ای از من چند سطری درمی‌آمد؛ درست مثل اینکه نتوان صدایی را خفه کرد. جمع کردن همه‌‌شان یک‌جا محال بود، و این موضوع گاهی به جانم دلشوره می‌انداخت.

شاید امروز رها شده‌ام، از بندِ چیز‌ها. البته که من از بندِ اشیاء رهایی ندارم. کودک که بودم (هنوز هم کودکم)، در نظرم امکان نداشت که حیوانات عروسکی بی‌جان باشند. هر کدام از آن‌ها اسم و رسمی داشتند. حالا هم در مورد اشیاء همین حس را دارم. مسأله بی‌جان یا جاندار بودن اشیاء نیست، اشیاء طوری هستند که باید آن‌ها را احترام کرد.

دلیل دیگری که نیاز به اشتراک گذاشتن یا خوانده شدن این سطور نمی‌بینم، بی‌پایان بودن آن‌هاست. آری این سطر‌ها بی‌پایان هستند. رویشَ ناگزیر کلمات؛ نوشتن برای نوشتن.

طرح یک موضوع برای تفکر

رویش ناگزیر کلمات؛ نوشتن برای نوشتن

ترس از مقبول واقع نشدن؛ یا افاقه نکردن مهار سروتونین

نوشتن ,اشیاء ,هم ,آن‌ها ,اصلاً ,شاید ,برای نوشتن ,از بندِ ,به نظر ,آن‌ها را ,سیاه کنم ,ناگزیر کلمات؛ نوشتن

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فراشعر